پخش زنده
دانلود اپلیکیشن اندروید دانلود اپلیکیشن اندروید
English عربي
4830
-
الف
+

مجید مظفری: قصه‎های ضعیف سریال‎ها را از چشم مردم انداخته است

«مجید مظفری» در خصوص بازی در سریال «روزهای زندگی» با آی‌فیلم به گفت‌وگو پرداخت.

دوران کودکی خیلی اتفاقی به تماشای نمایشی نشست که مسیر زندگیش را تغییر داد. رویای تئاتر دنیای کودکیاش را پر کرده بود؛ هر روز خود را به جای یکی از شخصیتها می گذاشت و با او همذاتپنداری می کرد. او عاشق تئاتر شده بود؛ سالها بعد فرصتی دست داد تا مجید مظفریِ جوان به رویاهای کودکیاش جامه عمل بپوشاند، نمایش "آ سِید کاظم" نوشته کارگردان جوان آن روزها محمود استادمحمد؛ همان تجربه برای دیده شدن کافی بود تا یکی از بازیگران مهم سینما و تلویزیون در سالهای بعد قدم به عرصه بازیگری بگذارد. حالا مجید مظفری با کوله باری از تجربه و خاطرات نزدیک به پنج دهه نقش آفرینی کمتر در سینما و تلویزیون دیده می شود و این برای خودش وعلاقهمندان به هنر او خوشایند نیست.

شبکه آی‌فیلم به بهانه پخش مجموعه «روزهای زندگی» با مجید مظفری به گفت‎وگو نشست که گزیده آن پیش روی شماست...

بسیاری از مخاطبان تلویزیون سالهاست که بازی تازهای از مجید مظفری ندیدهاند، آیا دغدغههای دیگری غیر از بازیگری، شما را که از هنرمندان پرکار تلویزیون بوده‏اید از قاب تصویر دور کرده؟

بله! مدتیست که کمتر کار میکنم و این بیکاری خواست من نبوده و نیست. مهمترین دلیلش کارهایی که پیشنهاد می شود انگیزهای را در من ایجاد نمی کند. نمی خواهم بگویم تولیدات خوب نیست؛ گاهی ساختههای قابل حمایتی هم وجود دارد اما این کارها سلیقه من نیست و با دنیای من همخوانی ندارد. بسیاری از نقشها تکراریست، شخصا علاقه‌ای به تکرار تجربیات گذشته را ندارم. البته این دوری ناخواسته محاسنی هم داشته از جمله اینکه مرا به صحنه تئاتر سوق داده و این برایم خوشایند است.

حضور شما در تئاتر و بازی در نمایش "بنگاه تئاترال"  خبر خوبی برای اهالی هنر است به ویژه آنهایی که شاید حضور شما در عرصه تئاتر را به خاطر نداشته باشند.

بله من بازیگری را از تئاتر و با حضور در نمایش "آ سِید کاظم" نوشته جاودان زندهیاد "محمود استادمحمد " در سال 1350 شروع کردم. بعد از انقلاب که جوان بودم و علاقه‎مند به دیده شدن داشتم، مسیر سینما را انتخاب کردم اما تئاتر همیشه برای من مقدس بود و هنوز مثل گذشتهها با حضور در صحنه هیجان زده می شوم.

اشاره داشتید به کارهایی که در سلیقه شما نیست، مجید مظفری در این سال‌ها با چه پیشنهادهایی مواجه شده است؟

در طی سالهای اخیر به دلایل بسیار زیادی تلویزیون سریال موفقی نساخته و مردم هم با این تولیدات کمتر ارتباط برقرار کردهاند. البته به جز این اواخر که سریال «پایتخت» و یا مجموعه «کلاه قرمزی» نمایش داده شد و مردم روی خوش به این ساختهها نشان دادند. اما چه کار دیگری بوده که تا این حد طرفدار داشته باشد؟

یکی دیگر از مشکلات تولیدات تلویزیونی در سال‎های اخیر شرایط مالیست، چون تهیه کنندگان قدیمی و کاربلد کنار کشیدهاند، افرادی آمده‌اند که متاسفانه کمتر قابل اعتماد هستند. برای گرفتن پولِ کار باید سالها دوندگی کنی و همه اینها انگیزه را از بازیگر سلب می کند. بالاخره بازیگر هم باید زندگی کند، هزینه‌های او باید از کجا تامین شود؟ چرا بازیگران توانمند ما به کارهایی غیر از بازیگری رو می آورند، یکی از دلایل مهمش همین بدقولیهاست...

وهمین بدقولیها شما را نیز به کارهای دیگری خارج از دنیای هنر سوق داد؟

البته اگر منظور شما را درست متوجه شده باشم احتمالا موضوع کافه را مد نظر دارید... خُب البته همیشه مخالف این کار بودم اما تجربه به من آموخت که در کشور ما یک بازیگر لازم است شغل دیگری هم داشته باشد. من هم کافی شاپی را اداره می کنم که در مکان زیبایی واقع شده و غیر از مسایل مالی نوعی احساس رضایت را به من می دهد. کاری است که به آن علاقه‌مندم و فقط موضوع کسب درآمد مطرح نیست.

بهانه گفتوگوی ما بازپخش مجموعه تلویزیونی «روزهای زندگی» به کارگردانی سیروس مقدم است و نویسنده معتبری چون کامبوزیا پرتوی فیلمنامه این مجموعه را به رشته تحریر دراورده...

چه جالب! ببینید همین کار که با حضور سیروس مقدم کاربلد و تهیه کنندگی مجید اوجی ساخته شد، گروهی از بازیگران طراز اول سینما و تئاتر ازجمله زندهیاد داود رشیدی، داریوش ارجمند، مرحوم حسن جوهرچی، بانو ژاله علو و... را با خود همراه کرد. همه چیز سرجای خودش بود. الان کمتر مجموعهای را می بینید که این وقت و بودجه را بگذارند. تمام گروه همدل بودند و ما روزی 18 ساعت کار می کردیم! کار به معنای واقعی. به موقع دستمزدهایمان را می دادند و تمام گروه در کمال رضایت کار می کردند. الان بسیار برای من پیش آمده که میشنوم کارها با تاخیر شروع می شود، نظم ندارد و هریک از عوامل ساز خود را می زند. من خاطرم هست در همین مجموعه «روزهای زندگی» دستمزد نویسندگان خیلی خوب بود، چون اصل یک مجموعه بر مبنای یک متن خوب ساخته می شود. متاسفانه در زمان حاضر کمترین دستمزد برای نویسندگان در نظر گرفته می شود و یکی از دلایل افت کردن سریالها همین بی توجهی به بخش قصه و فیلمنامه است.

زمانی که فیلمنامه «روزهای زندگی» را مطالعه کردید چه ویژگی در متن دیدید که پذیرفتید در این کار بازی کنید؟

واقعیت این است روزی که من دعوت شدم آقای مقدم و اوجی طرح قصه را برای من تعریف کردند و من از طرح بسیار خوشم آمد. بعد از 15 روز با من قرارداد بستند و یک هفته بعد فیلمنامه را مطالعه کردم. اما از همان ابتدا مطمئن بودم کار خوبی شکل می گیرد. ما در یک دانشگاه در امیرآباد کار می کردیم و صبحها یا من به عنوان اولین نفر در لوکیشن حاضر بودم یا مجید اوجی؛ آنقدر انگیزه داشتم. شاید باور نکنید که صبح زود درهای دانشگاه برای ما باز می شد. آنقدر شوق برای کار داشتیم که حالمان خوب بود و همه فکر و ذکرمان شده بود «روزهای زندگی». این روزها من این انگیزه را در بازیگران و گروههای اجرایی نمیبینم و انرژی لازم در کارها دیده نمی شود.

تا پیش از حضور در این مجموعه، آیا تجربه همکاری با سیروس مقدم را داشته‎اید؟

نه او را نمی شناختم؛ البته می‏دانستم که سالها دستیار ناصر تقوایی بوده و شنیده بودم در کاری به دلیل نبود کارگردان خودش مجموعه را تا انتها کارگردانی کرده بود. معمولا هرجایی از او به نیکی یاد می شد و زمانی که دیدار ما رقم خورد می دانستم قرار است خاطره خوشی برای هم بسازیم که همینطورهم شد.

و بازخوردهای مردمی چگونه بود؟

خیلی خوب و غیر قابل باور... اتفاقا همین چند روز گذشته اتفاق جالبی افتاد، من در سالن تئاتر بودم و آقایی من را به نام فرهمند صدا کرد و شروع به حال و احوال کرد. همسرش گفت ایشان آقای مظفری هستند نه فرهمند. عذرخواهی کرد و گفت من هنوز شما را با آن نام به خاطر دارم. جالب بود که من خودم فراموش کرده بودم اما مردم خیلی خوب به خاطر دارند.

امیدوارم مسئولان تلویزیون تلاش کنند تا بازهم مجموعههای خوبی ساخته شود و نسل آینده هم خاطرات خوبی از ساختههای امروزی داشته باشد. در حال حاضر به محض تمام شدن یک سریال، عوامل از خاطر مردم پاک می شود و چه حیف...

*مصاحبه‌کننده: غزل نهانی برای وب‎سایت آی‌فیلم (فروردین 1397)

نظر شما
ارسال نظر